لئو تولستوی Leo Tolstoy نویسنده روسی رمانهای تحسینشده «جنگ و صلح»، «آنا کارنینا» و «مرگ ایوان ایلیچ» است که در زمره نویسندگان برتر جهان قرار دارد. در این مقاله از سایت دکتر علوی به بررسی زندگی نامه لئو تولستوی و مهمترین نقطه نظرات او خواهیم پرداخت.
لئو تولستوی که بود؟
در دهه ۱۸۶۰، لئو تولستوی نویسنده روسی، اولین رمان بزرگ خود را به نام “جنگ و صلح” نوشت. در سال ۱۸۷۳، تولستوی شروع به کار بر روی دومین رمان معروف خود یعنی “آنا کارنینا” کرد. او در طول دهههای ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ به نوشتن داستان ادامه داد. یکی از موفقترین آثار او “مرگ ایوان ایلیچگ بود. نکته مهم در زندگی نامه لئو تولستوی این است که او یکی از شورشیان بزرگ تمام دوران بود، مردی که در طول زندگی طوفانی خود، با کلیسا، دولت، سنت ادبی و خانواده خود در تضاد بود.
با این حال او محافظهکار هم بود و در عصر پوزیتیویسم علمی وسواس فکری به خدا داشت. او هنر رمان رئالیستی را به بالاترین پیشرفت خود رساند. نگرانی عمیق تولستوی برای مرگ، او را به یکی از پیشگامان اگزیستانسیالیسم تبدیل کرد. با این حال، روح شلوغی که رمانهای او را متحرک میسازد، بیش از خود زندگی، زندگی را منتقل میکند.
اوایل زندگی لئو تولستوی
پدر تولستوی، کنت نیکولای ایلیچ تولستوی، از خانوادهای اصیل بود که قدمت آن به قرن چهاردهم بازمیگردد و از زمان پیتر اول سرشناس بود. در ۹ سپتامبر ۱۸۲۸، لئو تولستوی در ملک خانوادگی خود، یاسنایا پولیانا، در استان تولا روسیه به دنیا آمد. او کوچکترین فرزند از چهار پسر بود. هنگامی که مادر تولستوی در سال ۱۸۳۰ درگذشت، پسر عموی پدرش مراقبت از کودکان را بر عهده گرفت. هنگامی که پدر آنها، کنت نیکولای تولستوی، تنها هفت سال بعد درگذشت، عمه آنها به عنوان قیم قانونی آنها منصوب شد. وقتی عمه نیز فوت کرد، تولستوی و خواهر و برادرهایش با عمه دوم به کازان روسیه نقل مکان کردند. اگرچه تولستوی در سنین پایین تلفات زیادی را تجربه کرد، اما بعدها خاطرات دوران کودکی خود را در نوشتههایش ایده آل توصیف کرده است.
جوانی و بازگشت به زادگاه
تولستوی تحصیلات ابتدایی خود را در خانه و توسط معلمان فرانسوی و آلمانی دریافت کرد. در سال ۱۸۴۳ در کلاس زبانهای شرقی در دانشگاه کازان ثبت نام کرد. در آنجا، تولستوی نتوانست به عنوان دانش آموز برتر انتخاب شود. نمرات پایین او را مجبور کرد به یک کلاس آسانتر منتقل شود. تولستوی که اهل رفتن به مهمانی بود، در نهایت در سال ۱۸۴۷ دانشگاه کازان را بدون مدرک ترک کرد.
او به املاک پدر و مادرش بازگشت، جایی که تلاش کرد کشاورز شود. او سعی کرد رعیتها یا کشاورزان را در کارشان رهبری کند. بشردوستی او به دلیل ساده لوحی او در برخورد با دهقانان و به دلیل اینکه زمان زیادی را صرف چرخیدن در تولا و مسکو میکرد، شکست خورد. در طول این مدت، او برای اولین بار شروع به نوشتن آن یادداشتهای شگفتانگیز صادقانه و خود شکسته کرد، کاری که تا زمان مرگش ادامه داد. این نوشتهها مطالب زیادی را برای داستانهای او فراهم میکردند و به معنای واقعی تمام آثار او یک زندگینامه طولانی است. در سال ۱۸۴۸، تولستوی تلاش کرد تا در امتحان حقوق، این بار در سن پترزبورگ شرکت کند، اما پس از گذراندن دو بخش اول، دوباره افسون شد و در حالی که دیگر در Yasnaya Polyana شکار نمیرفت و مشروب نمینوشید، این بار به کنسرتها و سالنهای قمار مسکو بازگشت.
پیشنهاد دیگر ما برای مطالعه : زندگی نامه لودویگ ویتگنشتاین
ملحق شدن لئو تولستوی به ارتش
در حالی که تولستوی در مزرعه در حال کار بود، برادر بزرگترش، در حالی که در مرخصی سربازی بود به ملاقاتش آمد و او را متقاعد کرد که به عنوان یک جنگاور در جنوب کوههای قفقاز، جایی که خود نیکولای در آن مستقر بود، به ارتش بپیوندد. تولستوی در نوامبر ۱۸۵۴ پس از گذراندن یک دوره به سواستوپل در اوکراین منتقل شد، جایی که اوت ۱۸۵۵ در جنگ کریمه شرکت کرد.
آثار اولیه در زندگی نامه لئو تولستوی
در دورههای آرام، زمانی که تولستوی یک جنگاور در ارتش بود، روی یک داستان زندگینامهای به نام کودکی کار میکرد. او در آن از زیباترین خاطرات دوران کودکی خود نوشت. در سال ۱۸۵۲، تولستوی این طرح را به مجله معاصر، محبوبترین مجله آن زمان، ارسال کرد. این داستان مشتاقانه پذیرفته شد و اولین اثر منتشر شده تولستوی شد.
پس از اتمام کتاب دوران کودکی، تولستوی شروع به نوشتن در مورد زندگی روزمره خود در پاسگاه ارتش در قفقاز کرد. با این حال، او کار تحت عنوان قزاقها را تا سال ۱۸۶۲ تکمیل نکرد، تا زمانی که ارتش را ترک کرد.
تولستوی همچنان در جنگ کریمه در نبرد به نوشتن ادامه داد. در آن زمان، او نوجوانی (۱۸۵۴)، دنبالهای بر کتاب کودکی، دومین کتاب از کتابهایی که قرار بود به سه گانه زندگی نامه تولستوی تبدیل شود، نوشت. در بحبوحه جنگ کریمه، تولستوی همچنین نظرات خود را در مورد تضادهای چشمگیر جنگ از طریق مجموعهای سه قسمتی به نام داستانهای سواستوپل بیان کرد. تولستوی در دومین کتاب «داستانهای سواستوپل» یک تکنیک نوشتاری نسبتاً جدید را آزمایش کرد. (بخشی از داستان در قالب جریان آگاهی یک سرباز ارائه میشود)
هنگامی که جنگ کریمه به پایان رسید و تولستوی ارتش را ترک کرد، به روسیه بازگشت. در بازگشت به خانه، این نویسنده در حال پیشرفت، خود را در صحنه ادبی سنت پترزبورگ قرار داد. تولستوی سرسخت و متکبر حاضر نشد با هیچ مکتب فکری خاصی متحد شود. او که خود را آنارشیست اعلام کرد، در سال ۱۸۵۷ به پاریس رفت. زمانی که آنجا بود، تمام پول خود را قمار کرد و مجبور شد به خانه خود در روسیه بازگردد. او همچنین موفق شد «جوانی»، سومین قسمت از سه گانه زندگینامه خود را در سال ۱۸۵۷ منتشر کند.
در سال ۱۸۶۲ در روسیه، تولستوی اولین شماره از ۱۲ شماره مجله یاسنایا پولیانا را تولید کرد و در همان سال با دختر دکتری به نام سوفیا آندریونا برس ازدواج کرد.
جنگ و صلح لئو تولستوی
در زندگی نامه لئو تولستوی آمده است که با همسر و فرزندانش در یاسنایا پولیانا زندگی میکرد، بخش عمدهای از دهه ۱۸۶۰ را صرف تلاش برای اولین رمان بزرگ خود، جنگ و صلح کرد. بخشی از این رمان برای اولین بار در سال ۱۸۶۵ با عنوان “سال ۱۸۰۵” در مسنجر روسیه منتشر شد. تا سال ۱۸۶۸، او سه فصل دیگر را منتشر کرد و یک سال بعد، رمان کامل شد. هم منتقدان و هم مردم درباره روایتهای تاریخی رمان از جنگهای ناپلئونی، همراه با توسعه متفکرانه شخصیتهای واقعگرایانه و در عین حال تخیلی، سر و صدا میکردند. این رمان همچنین به طور منحصربهفردی شامل سه مقاله طولانی است که قوانین تاریخ را به طنز میکشد. از جمله ایدههایی که تولستوی در جنگ و صلح ستایش میکند، این باور است که کیفیت و معنای زندگی فرد عمدتاً از فعالیتهای روزمره او ناشی میشود.
آنا کارنینا
پس از موفقیت جنگ و صلح، در سال ۱۸۷۳، تولستوی شروع به کار بر روی دومین رمان معروف خود، یعنی آنا کارنینا کرد. مانند جنگ و صلح، آنا کارنینا برخی از وقایع زندگینامهای از زندگی تولستوی را تخیلی بیان میکند، همانطور که به ویژه در قسمتهای عاشقانه شخصیتهای کیتی و لوین مشهود بود، که گفته میشود رابطهشان شبیه خواستگاری تولستوی با همسرش است.
تغییر عقاید تولستوی
علیرغم موفقیت آنا کارنینا، پس از اتمام رمان، تولستوی دچار بحران روحی شد و افسرده شد. تولستوی در تلاش برای کشف معنای زندگی، ابتدا به کلیسای ارتدکس روسیه رفت، اما پاسخی را که در آنجا جستجو میکرد، نیافت. او به این باور رسید که کلیساهای مسیحی فاسد هستند و به جای مذهب سازمان یافته، اعتقادات خود را توسعه میدهند. او تصمیم گرفت این باورها را با تأسیس نشریه جدیدی به نام «میانجی» در سال ۱۸۸۳ بیان کند.
تولستوی در نتیجه حمایت از عقاید معنوی غیر متعارف و در نتیجه بحث برانگیز توسط کلیسای ارتدکس روسیه برکنار شد. او حتی توسط پلیس مخفی تحت نظر بود. زمانی که باورهای جدید تولستوی باعث شد که او تمایل داشته باشد که پولش را وقف کند، همسرش به شدت مخالفت کرد. این اختلاف بر ازدواج این زوج فشار وارد کرد تا اینکه تولستوی با اکراه با مصالحه موافقت کرد؛ او با اعطای حق چاپ به همسرش و احتمالاً حق الامتیاز برای تمام نوشتههایش قبل از سال ۱۸۸۱ موافقت کرد.
مرگ ایوان ایلیچ
تولستوی علاوه بر رسالههای مذهبی خود، در طول دهههای ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ به نوشتن داستانهای کوتاهتر ادامه داد. از جمله ژانرهای آثار بعدی او، داستانهای اخلاقی و داستانهای واقعگرایانه بود. یکی از موفقترین آثار بعدی او رمان مرگ ایوان ایلیچ بود که در سال ۱۸۸۶ نوشته شد. در ایوان ایلیچ، شخصیت اصلی در تلاش است تا با مرگ قریبالوقوع خود کنار بیاید. شخصیت اصلی، ایوان ایلیچ، متوجه میشود که زندگیاش را بر سر مسائل بیاهمیت تلف کرده است، اما این درک خیلی دیر انجام میشود.
در سال ۱۸۹۸، تولستوی “پدر سرگیوس” را نوشت، اثری داستانی که در آن به نظر میرسد از باورهایی انتقاد میکند که پس از تبدیل معنوی خود به وجود آمد. سال بعد، سومین رمان بلند خود را به نام “رستاخیز” نوشت. در حالی که این اثر مورد تحسین قرار گرفت، اما به سختی با موفقیت و تحسین رمانهای قبلی او مطابقت داشت. از دیگر آثار متأخر تولستوی میتوان به مقالاتی درباره هنر، نمایشنامه طنزی به نام “جسد زنده” که در سال ۱۸۹۰ نوشت و رمانی به نام حاجی مراد (نوشته ۱۹۰۴) که پس از مرگ او کشف و منتشر شد، اشاره کرد.
سال های کهنسالی
در زندگی نامه لئو تولستوی آمده که در ۳۰ سال آخر زندگی، خود را به عنوان یک رهبر اخلاقی و مذهبی، تثبیت کرد. ایدههای او در مورد مقاومت غیر خشونتآمیز در برابر شیطان بر افرادی مانند مهاتما گاندی تأثیر گذاشت.
تولستوی همچنین در سالهای آخر عمرش، جوایز تحسین بینالمللی را درو کرد. با این حال او هنوز در تلاش بود تا باورهای معنوی خود را با تنشهایی که در زندگی خانگیاش ایجاد میکردند، آشتی دهد. همسرش نه تنها با آموزههای او مخالف بود، بلکه شاگردانش را که مرتباً به ملاقات تولستوی در املاک خانوادگی میرفتند، نیز از او دور میکرد. ازدواج پر دردسر آنها در مطبوعات شهرت زیادی به خود گرفت. در اکتبر ۱۹۱۰، تولستوی به همراه دخترش، الکساندرا و پزشکش، دکتر دوشان پی به امید اینکه از مشکلات کمی دور شود، به صورت ناشناس سفر کردند.
مرگ و میراث به جامانده
متأسفانه، سفر برای رمان نویس سالخورده بسیار دشوار بود. در نوامبر ۱۹۱۰، رئیس ایستگاه یک انبار قطار در آستاپووی روسیه، در خانه خود را به روی تولستوی باز کرد و به نویسنده بیمار اجازه استراحت داد. تولستوی اندکی پس از آن، در ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ در آنجا درگذشت. او در املاک خانوادگی، یاسنایا پولیانا، در استان تولا، جایی که تولستوی عزیزان زیادی را از دست داده بود، اما توانسته بود خاطرات دوست داشتنی و ماندگار دوران کودکی خود را بسازد، به خاک سپرده شد. از تولستوی همسر و ۸ فرزندشان به یادگار ماند.
تولستوی مرد همه زمان ها
تا به امروز، رمانهای تولستوی از بهترین دستاوردهای آثار ادبی به شمار میروند. جنگ و صلح، در واقع، اغلب به عنوان بزرگترین رمان جهان شناخته شده است. در دانشگاههای معاصر، تولستوی هنوز هم به طور گستردهای به عنوان استعدادی برای توصیف انگیزههای ناخودآگاه شخصیتها شناخته میشود. او همچنین به دلیل ظرافتش در تأکید بر نقش اعمال روزمره مردم در تعیین شخصیت و هدف آنها مورد حمایت قرار میگیرد.