لودویگ ویتگنشتاین Ludwig Wittgenstein فیلسوف محبوب قرن بیستم بود که آثار او برای یک فلسفه جهانی، به ویژه برای فلسفههای زبان، اهمیت زیادی داشت. اولین کار او با عنوان Tractatus Logico-Philosophicus در سال ۱۹۲۱، ایجاد کننده کل مکتب جدید فلسفی بود. آخرین اثر او، تحقیقات فلسفی، که در سال ۱۹۵۳ منتشر کرد، یکی از برجستهترین آثار فلسفه قرن بیستم است. قصد داریم در این مطلب از سایت دکتر علوی به بررسی دقیقتری از زندگی نامه لودویگ ویتگنشتاین بپردازیم، با ما همراه باشید.
لودویگ ویتگنشتاین که بود؟
لودویگ ویتگنشتاین فیلسوف اتریشی بود که الهام بخش دو جنبش بزرگ فلسفی قرن بیستم بود: پوزیتیویسم منطقی و فلسفه زبان معمولی. اگرچه در یکی از ثروتمندترین خانوادههای وین به دنیا آمد، اما عمیقاً تحت تأثیر فلسفه قرار گرفت و برخلاف میل پدرش که میخواست او به تجارت خانوادگی بپیوندد، حرفهای را در همین زمینه دنبال کرد. ویتگنشتاین تحت تأثیر فیلسوفان مشهوری مانند برتراند راسل و گوتلوب فرگه، منطق مدرن را در متافیزیک به کار برد و تعریف جدیدی از روابط بین جهان، اندیشه و زبان ارائه کرد و بدین وسیله ماهیت فلسفه را توضیح داد.
او فردی بسیار حساس و عصبی بود که اغلب از چیزهای اطراف خود آزار و اذیت میشد. بدون شک، او فیلسوف بزرگ قرن بیستم است و همچنان بر افکار فلسفی جاری در بسیاری از زمینهها مانند منطق و زبان، ادراک و نیت، اخلاق و مذهب، زیبایی شناسی و فرهنگ و موارد دیگر تأثیر میگذارد. برای آشنایی بیشتر با زندگی و حرفه این افسانه به ادامه زندگی نامه لودویگ ویتگنشتاین توجه بفرمایید.
دوران کودکی و اوایل زندگی لودویگ ویتگنشتاین
لودویگ ویتگنشتاین در ۲۶ آوریل ۱۸۸۹ در وین اتریش به دنیا آمد. پدرش، کارل اتو کلمنس ویتگنشتاین، یک سرمایه دار صنعتی بود که انحصار کارتل فولاد اتریش را در اختیار داشت. با گذشت زمان، او به یکی از ثروتمندترین مردان اروپا تبدیل شد. او فردی کمال گرا و مستبد بود.
مادر لودویگ، لئوپولدین ماریا جوزفا کالموس، خلق و خوی ضعیفی داشت و نمیتوانست در مقابل شوهرش که میخواست فرزندانش وارد این صنعت شوند، بایستد. با این حال، او یک نوازنده بزرگ بود و پیانو را خیلی خوب مینواخت.
لودویگ کوچکترین از ۹ فرزند والدینش بود که دارای چهار خواهر به نامهای هرمین، مارگارت (گرتل)، هلن، دورا و چهار برادر به نامهای یوهانس (هانس)، کورت، رودولف (رودی) و پل بود. در میان برادران، پل یک پیانیست بزرگ شد و سه نفر دیگر خودکشی کردند. دورا نیز در دوران نوزادی از دنیا رفت.
ویتگنشتاین ها اگرچه به عنوان یک کاتولیک تعمید یافته، تبار یهودی داشتند. در حالی که پدربزرگ و مادربزرگ پدری لودویگ از یهودیت به مسیحیت گرویدند، مادرش، لئوپولدین، یهودی به دنیا آمد، اما قبل از ازدواج با کارل، به مسیحیت گروید.
در دوران کودکی لودویگ، خانه آنها مرکز زندگی فرهنگی وین بود. روشنفکرانی مانند کارل کراوس، گوستاو کلیمت، اسکار کوکوشکا و زیگموند فروید از مسافران دائمی آن بودند. در شبهای موسیقی شهر، هنرمندان بزرگی مانند یوهانس برامس، گوستاو مالر و برونو والتر حضور داشتند.
لودویگ ویتگنشتاین مانند برادرانش هرگز به مدرسه فرستاده نشد، اما تا چهارده سالگی در خانه توسط معلمان خصوصی آموزش دید. در سال ۱۹۰۳، پس از اینکه دو تن از برادرانش خودکشی کردند، پدرش تسلیم شد و او را در Realschule در لینز ثبت نام کرد، جایی که او به مدت سه سال در آنجا تحصیل کرد.
لودویگ از کودکی به مکانیک علاقه نشان داد و در ده سالگی چرخ خیاطی درست کرد. عشق او به فناوری در Realschule تقویت شد و تصمیم گرفت در سطح کالج در رشته مهندسی تحصیل کند.
او که در محیطی ثروتمند و روشنفکر بزرگ شده بود، نمیتوانست خود را با محیط جدید وفق دهد. خجالتی بود و با لکنت صحبت میکرد. همکلاسیهایش که از خانوادههای کمتر مرفهی میآمدند نیز او را درک نمیکردند و او را به خاطر لباسهای زیبا و رفتار غیراجتماعیاش مسخره میکردند.
پس از اتمام تحصیل در سال ۱۹۰۶، او به برلین نقل مکان کرد، جایی که در ۲۳ اکتبر در Technische Hochschule در شارلوتنبورگ برای تحصیل در رشته مهندسی مکانیک ثبت نام کرد. سه ترم در آنجا تحصیل کرد. در اینجا بود که او به هوانوردی علاقهمند شد.
در ۵ می ۱۹۰۸، لودویگ ویتگنشتاین دیپلم خود را از Technische Hochschule دریافت کرد. پس از آن، او به انگلستان نقل مکان کرد و در دانشگاه ویکتوریا منچستر برای دکترا ثبت نام کرد.
در منچستر، اولین پروژه او بحث “رفتار بادبادکها در سطح بالایی جو” بود. برای پروژه دوم خود، او شروع به کار بر روی پروانهای کرد که یک موتور جت کوچک در انتهای هر تیغه داشت. اگرچه او یکی را ساخت و آزمایش کرد، اما به زودی متوجه شد که به دانش بیشتری در ریاضیات نیاز دارد.
فیلسوف ریاضی
در زندگی نامه لودویگ ویتگنشتاین آمده است که در اکتبر ۱۹۱۱، لودویگ ویتگنشتاین دانشگاه منچستر را ترک کرد تا با برتراند راسل در کالج ترینیتی، کمبریج، ریاضیات بخواند. در آنجا، او نه تنها در سخنرانیهای راسل شرکت میکرد، که تعداد کمی از دانشآموزان شرکت میکردند، بلکه زمان شام درباره فلسفه ریاضی با او بحث میکردند.
در سال ۱۹۱۲، راسل، لودویگ ویتگنشتاین را متقاعد کرد که ریاضیات کاربردی را کنار بگذارد و به جای آن بر فلسفه ریاضی تمرکز کند. در همان سال، ویتگنشتاین اولین مقاله خود را با عنوان «فلسفه چیست» به انجمن فلسفی کمبریج ارسال کرد.
در این مدت او اغلب از افسردگی رنج میبرد. او با توجه به شغل و زندگی شخصی خود، بیش از یک بار به خودکشی فکر کرد. او همچنین جو کمبریج را نسبتاً اضافی یافت. هر بار راسل نقش ناجی را بازی میکرد.
در سال ۱۹۱۳، راسل اعلام کرد که ویتگنشتاین هر آنچه را که میخواست ارائه دهد، آموخته بود. در همان سال، برخلاف توصیه راسل، به نروژ نقل مکان کرد و در روستای اسکیولدن ساکن شد. در آن زمان، پدرش مرده بود و میراث عظیمی برای او باقی گذاشت و به همین دلیل، روی کار خود متمرکز شد.
این دوره بسیار پربار بود. او که در انزوا کار میکرد، یادداشتهایی درباره منطق نوشت که اساس کار بعدی او، Tractatus را تشکیل داد. او همچنین از این فرصت برای یادگیری زبان نروژی و دانمارکی استفاده کرد.
نوشتن تراکتاتوس
در سال ۱۹۱۴، زمانی که جنگ جهانی اول آغاز شد، لودویگ ویتگنشتاین در وین بود. او بلافاصله به ارتش اتریش-مجارستان پیوست، ابتدا در یک کشتی و سپس در یک مغازه توپخانه کار کرد، قبل از اینکه در جبهه روسیه مستقر شود. در تمام مدت، او به کار بر روی Tractatus ادامه داد.
در سال ۱۹۱۸ به مرخصی نظامی به خانه رفت و در ماه اوت کار بزرگ خود را در مورد Tractatus به پایان رساند و آن را برای ناشران فرستاد و پس از آن دوباره به وظیفه خود پیوست و به جبهه ایتالیا اعزام شد.
با پایان یافتن جنگ، او توسط ایتالیاییها به اسارت جنگ درآمد و مجبور شد ۹ ماه را در اردوگاههای اسرای ایتالیایی بگذراند. در 25 آگوست ۱۹۱۹ او به وین بازگشت و تصمیم گرفت فلسفه را رها کند زیرا احساس میکرد که تمام آنچه را که برای ارائه داشت نوشته است.
لودویگ ویتگنشتاین ارث خود را بین خواهر و برادرش تقسیم کرد و در یک کالج تربیت معلم ثبت نام کرد تا به عنوان معلم مدرسه ابتدایی آموزش ببیند و زندگی خود را به عنوان باغبان در یک صومعه ادامه داد. سرانجام در سال ۱۹۲۰ به عنوان معلم دبستان در روستایی دورافتاده به نام تراتنباخ منصوب شد.
پیشنهاد ما برای مطالعه بیشتر : زندگی نامه آل ریس
زندگی به عنوان یک معلم ابتدایی برای او اصلاً آسان نبود زیرا اکثر مردم او را نسبتاً عجیب و غریب میدانستند. او همچنین حفظ رابطه صمیمانه با معلمان همکارش را سخت میدید. او اغلب به خودکشی فکر میکرد. اما فکر بچهها که واقعاً او را میپرستیدند مانع او شد.
در سال ۱۹۲۱، Tractatus برای اولین بار به زبان آلمانی با نام Logisch-Philosophische Abhandlung منتشر شد. توجه دو گروه از فیلسوفان را به خود جلب کرد. یکی در کمبریج و دیگری در وین مستقر است. هر دو گروه سعی کردند با او ارتباط برقرار کنند.
فرانک رمزی از گروه کمبریج به پوچبرگ، جایی که لودویگ ویتگنشتاین در آن زمان تدریس میکرد، سفر کرد تا با او صحبت کند. پس از آن، او به همراه آر. موریتز شلیک از حلقه وین نیز از او دعوت کرد تا به بحثهای آنها بپیوندد.
ویتگنشتاین با تحریک چنین تماسهایی، بار دیگر تصمیم گرفت کار خود را در فلسفه از سر بگیرد. همزمان به عنوان معلم ابتدایی خدمت میکرد و برای بچهها فرهنگ تلفظ و املا مینوشت که با عنوان “Wörterbuch für Volksschulen” تنها کتاب دیگری بود که در زمان حیات او منتشر شد.
در ۲۸ آوریل ۱۹۲۶، او از سمت تدریس خود استعفا داد به دلیل بحثی که بر سر یک دانش آموز بود. او دو سال بعد را ابتدا به عنوان باغبان و سپس به عنوان معمار کار کرد و خانه خواهرش را ساخت. در آن زمان، Tractatus سر و صدایی به پا کرده و او را در سطح بینالمللی مشهور کرد.
بازگشت به کمبریج
در سال ۱۹۲۹، لودویگ ویتگنشتاین به دانشگاه کمبریج بازگشت و در آنجا به عنوان دانشجوی پیشرفته در مقطع کارشناسی درخواست داد زیرا مدرکی نداشت. وقتی راسل متوجه شد که اقامت قبلی لودویگ او را واجد شرایط دکترا میکند، لودویگ Tractatus را به عنوان پایان نامه دکتری خود ارائه کرد و مدرک دکترای خود را در همان سال دریافت کرد.
در سال ۱۹۳۰، او به عنوان کمک هزینه ارشد، عضو تحقیقاتی در کالج ترینیتی انتخاب شد که به مدت شش سال در آن حضور داشت. همزمان به عنوان مدرس در دانشکده علوم اخلاقی مشغول به خدمت شد.
در سال ۱۹۳۸، هیتلر اتریش را به زور ضمیمه کرد و بدین ترتیب لودویگ ویتگنشتاین شهروند آلمان بزرگ شد. از آنجایی که سه تن از پدربزرگ و مادربزرگش هایش یهودی بودند، طبق قوانین نژادی نورنبرگ در سال ۱۹۳۵، او نیز به عنوان یک یهودی در نظر گرفته شد. بنابراین، او اکنون به فکر گرفتن تابعیت بریتانیا افتاد.
در سال ۱۹۳۹، او جانشین G. E. Moor به عنوان استاد فلسفه نایتبریج شد و مدت کوتاهی پس از آن تابعیت بریتانیا را دریافت کرد. در همان سال برای مذاکره با رژیم نازی به اتریش و آلمان سفر کرد و مبلغ نامعلومی را برای نجات خواهر و برادرش پرداخت کرد.
با شروع جنگ جهانی دوم، او غیرقابل تحمل میدانست که زمانی که جنگ در جریان است، فلسفه تدریس کند. بنابراین، او داوطلب شد تا به یک باربری در بیمارستان گای لندن خدمت کند و مطمئن شد که هویتش فاش نشده است. بعداً در یک تیم تحقیقاتی پزشکی دستیار شد.
در اکتبر ۱۹۴۴، لودویگ ویتگنشتاین به کمبریج بازگشت. در سال ۱۹۴۶، بخش اول پژوهشهای فلسفی آماده چاپ شد. اما به دلایلی کار را از ناشر پس گرفت و به کار روی آن ادامه داد.
در سال ۱۹۴۷، لودویگ ویتگنشتاین از سمت خود در دانشگاه کمبریج استعفا داد تا بر نوشتن تمرکز کند. او همچنین سفرهای زیادی کرد و از ایرلند در سال ۱۹۴۸ و از ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۴۹ دیدن کرد. در تمام مدت، او به نوشتن ادامه داد و دو سال بعد در مرگش دست نوشتههای ناتمام زیادی از خود به جای گذاشت.
آثار عمده لودویگ ویتگنشتاین
اولین اثر مهم لودویگ ویتگنشتاین Tractatus Theologico-Politicus بود. این عنوان توسط G.E پیشنهاد شده است. ترجمه آن به انگلیسی به معنای رساله منطقی-فلسفی است. این کتاب شامل هیچ استدلالی نیست، اما عمدتاً از برخی اظهارات اعلامی تشکیل شده است که قصد دارند بدیهی باشند.
دومین اثر لودویگ ویتگنشتاین، تحقیقات فلسفی، پس از مرگ در دو بخش منتشر شد. او در آن مسائل متعددی را در زمینههای منطق، معناشناسی یا مطالعه فلسفی معنا، فلسفه ریاضیات، فلسفه روانشناسی، فلسفه ذهن و فلسفه عمل مورد بحث قرار داد. کتابهای آبی و قهوهای که پس از مرگ توسط راش ریز به عنوان مطالعات مقدماتی برای تحقیقات فلسفی منتشر شد، یکی دیگر از آثار مهم اوست. این شامل سخنرانیها و یادداشتهایی است که او بین سالهای ۱۹۳۳ و ۱۹۳۵ تهیه کرده بود.
زندگی شخصی و عشق های عجیب
در زندگی نامه لودویگ ویتگنشتاین چیزی درباره ازدواج نیامده است. اما طبق زندگینامه نویس او ری مونک، فیلسوف مشهور بریتانیایی، او حداقل چهار بار عاشق شد. که یک نفر آنها فقط زن بود.
از سال ۱۹۲۶ تا ۱۹۳۱ با یکی از مارگریت رسپینگر رابطه داشت. این احتمال وجود دارد که او حتی میخواست با او ازدواج کند. اما وقتی مشخص شد که او یک حال پریشان در ذهن دارد، از رابطه کناره گیری کرد.
مرگ و افکار ناتمام
لودویگ ویتگنشتاین در سال ۱۹۴۹ در بازگشت از ایالات متحده آمریکا به سرطان مبتلا شد. او بر اثر آن در ۲۹ آوریل ۱۹۵۱ در کمبریج درگذشت و به خاک سپرده شد.
برای اطمینان از اینکه فلسفه ویتگنشتاین همچنان به ایفای نقش خلاقانه در قرن بیست و یکم ادامه میدهد، انجمن ویتگنشتاین بریتانیا در سال ۲۰۰۷ تأسیس شد.